ختنه و 50 روزگی
پسر گل مامان
شما درست 50 روزت بود که تصمیم گرفتیم دومادت کنیم عکس بالا مطب دکتر طرقی هستش که بابا و دایی ومادر جون منتظر دکتر نشستن اینم بگم که من و بابا قبلش به خاطر اینکه سنت کم بود خیلی استرس داشتیم موقع ختنه ما رفتیم پایین و مادر جون و دایی پارسا پیش شما موندن .اما عزیز مامان شما به قطره خواب اور که قبلش با نسخه دکتر بهت داده بودم حساسیت داشتی و وقتی جراحی تموم شد چشمت و دست و پاهای نازت مثل ادمای بیهوش شده بود من خیلی ترسیده بودم بمیرم و دیگه تو اون شرایط نبینمت دکتر شهابی میگفتن به خاطر داروی بی حسی موضعی اما دکتر طرقی میگفت چند ساعتی داخل مطب بمونیم تا خیال همه مون راحت بشه بعد حدود یه ساعت بهت شیر دادم اما معده ت قبول نکردو شیر با فشار پرتاب شد که همون لحظه دکتر برامون نامه بستری بیمارستان و نوشت گفت بهتر یه شب تحت نظر باشی من و شما و مادر جون اون شب بیمارستان فامیلی موندیم تا اینکه حدودای 3 شب کم کم به حالت عادی بر گشتی و تا ظهر نشده مرخص شدی . الهی که از این به بعد همیشه سلامت باشی .............اما اینم عکس من و شما قبل اومدن دکتر