امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

امیرحسین

خدایا یاریم کن/ که تویی تنها یاری دهنده......

اصلا دلم نمیخواد از چیزای بد بنویسم اما شاید یه روزی خاطره شد روز 5 تیر یعنی چند روز پیش قرار بود یه کم خونه رو تمیز کنم چون بعد ظهرش مهمون داشتم اما همین که از خواب بیدار شدم  به خاطر اتفاقی که افتادمجبور شدم برم مرکز سونوگرافی اونجا خیلی شلوغ بود اما منشی نیم ساعت بعد منو فرستاد داخل یه کمی هم اونجا منتظر موندم اما خیلی ترسیده بود که خدای نکرده اتفاقی برای شما نیفتاده باشه دلم میخواست با صدای بلند گریه کنم  اما جواب سونوکه اماده شد یه کم جفت پایین بودو دکتر گفت احتمالا اتفاقی که افتاد به خاطر  همین جفت پایین بود فرداش جواب سونو رو بردم به دکتر فرجی نشون دادم ایشون فرمودن رانندگی و پیاده روی برام ممنوع و یه استراحت نیمه مطلق...
8 مرداد 1394

عید فطر امسال

سلام گل خوشبوی من ماه رمضون امسال هم تموم شد  و مثل همیشه بابا تموم روزاش روزه بود اما امسال عید فطر که 3 روز تعطیلی داشت حال من زیاد خوب نبود و سر درد داشتم که البته از عوارض این دوران روز شنبه برای جشن عید مامان جون اینا اومدن خونه ما تا بعد یک ماه روزه داری نهار رو با هم باشیم بهمون خیلی خوش گذشت و شب هم برای شام رفتیم هات پیتزا اما اونجا اینقدر شلوغ بود که اومدیم پیتزا مطهری و شام و اونجا خوردیم در اخر شب هم همه برای سلامتی شما دعا کردن  اما این چند روز شما خیلی آروم بودی و همین باعث میشد من نگرانت بشم اما از امروز صبح که بیدار شدم شکر خدا خوب بودی امیدوارم این 2 ماه باقیمونده هم به سلامتی بگذره تا من هم خیالم راحت بشه و روی ...
29 تير 1394

بدون عنوان

امروز 25 تیرماه یعنی روز سالگرد ازدواج من و بابابود من امروز یک کیک آلبالو خوشمزه پختم ورفتیم خونه مامان جون اینا و جشن گرفتیم من از با با و پدر جون هدیه گرفتم و خیلی بهمون خوش گذشت..........امیدوارم سالروز شروع زندکیمون درکنار شما صد ساله شه....هورا هورا... ...
25 تير 1394

7 ماهگی

سلام پسر عزیزم  28 هفتگیت مبارک فقط 2 ماه و چند روز دیگه بیشتر تا  دیدنت باقی نمونده من هر روز برای اون روز لحظه شماری میکنم   باید بدونی که برای ما خیلی عزیزی و من سختی این روزا رو به خاطروجود نازنینت روزای لذت بخش زندگیم میدونم گرمای هوا تو این فصل سال یه کم اذیت کننده است و استرسهای مخصوص این دوران هم که جای خودش داره از اینکه میترسم  و قت خواب یا موقع بیرون رفتن آسیبی بهت وارد نشه راستی قرار تو زمینه کاریم یه آزمون سخت از ما بگیرن برای تعیین وضعیت من روزا یه کم میخونم گاهی وقتام شبا اما اینقدر شرایط سخت کردن که نمیشه خیلی به نتیجه امیدوار بود اما بابا هی به من امید میده و میگه مطمعنم پا قدم شما برای ما برک...
24 تير 1394

بدون عنوان

جشن میلادت را به پرواز می روم در این خانگی ترین آسمانِ بی انتها آسمانی که نه برای من نه برای تو که تنها برای ما آبیست … سلام دردونه عزیزم هشتم  تیر تولدبابا بود ومن از طرف خودم و شما براش یه هدیه کوچیک گرفتم وارزو کردم که سال بعد عکسای تولدش در کنار شما بگیریم   ...
12 تير 1394

عروسک تو

اما اینم عکس اولین عروسکت که مامان جون برات خریده من بی صبرانه منتظرم که وقتی اومدی 2 تایی باهاش بازی کنیم خیلی دوستت دارم ...
15 خرداد 1394

اینم عکس سفره لذیذ مهمونی آش ترش

اینم عکس دیگ خوشمزه اش ترش که نذاشته بودم تو وبلاگ مامان جون اش خیلی خوشمزه ای درست کرده بود و حسابی به هممون خوش گذشت   اونروز من یه کم خسته شده بودم اما به خاطر اینکه تو خسته نشی زیاد از جام پا نشدم مهمونای عزیز هم همش حال تو رو میپرسیدن معلومه که خیلی برا همه عزیزی ...
15 خرداد 1394

اولین جشن تو

روز 11 اردیبهشت مامان جون برات یه مهمونی کوچولو گرفته بود برا عصرونه هم اش ترش پخته بود که خیلی هم خوش گذشت تو هم یه  عالم کادو جمع کردی اینم عکس یه سری از اولین کادوهای تو..... ...
14 خرداد 1394

جشن اومدنت

بهترینم  نمیدونم از کجا شروع کنم  بزار از روزی بگم که رفتم سونو و عکس خوشکلتو تو منیتور دیدم وقتی  از اتاق اومدم بیرون به مامانی که همرام بود گفتم نی نی شبیه پسرا بود اما اون باورش نشد گفتم نی نی من یه پسر کاکل زری شک ندارم  چون قیافیه خوشکلت خیلی شبیه پسرا بود تا اینکه 8 اردیبهشت یعنی تقریبا یک ماه پیش رفتم تا مطمعن شدم یه پسر کاکل زری دارم اما ایندفعه به بابا نگفتم حتی به مادر جونم نگفتم که قرار جنسیت نی نی معلوم بشه همش بهشون میگفتم حالا زود اون روز خیلی استرس داشتم حدود 3 ساعت نشستم تا نوبتم شد اما ایندفعه اصلا به صورتت نگاه نکردم فقط میخواستم از سلامت و جنسیت نی نیم بدونم وقتی فهمیدم انگار تموم دنیا رو بهم داد...
7 خرداد 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد